دوستی نقل می کند که در دوران کودکی، یک پیله کرم ابریشم را بر روی درختی می یابد. درست هنگامی که پروانه خود را برای خروج از پیله آماده می سازد، اندکی منتظر می ماند ، اما سرانجام چون خروج پروانه طول می کشد تصمیم می گیرد این فرآیند را شتاب بخشد. با حرارت دهان خود آغاز به گرم نمودن پیله می کند، تا این که پروانه خروج خود را آغاز می کند. اما بال هایش هنوز بسته اند و اندکی بعد می میرد. او می گوید: بلوغی صبورانه با یاری خورشید لازم بود، اما من انتظار کشیدن نمی دانستم. آن جنازه ی کوچک تا به امروز، یکی از سنگین ترین بارها، بر روی وجدان من بوده است. اما همان جنازه باعث شد درک کنم که یک گناه حقیقی وجود دارد: فشار آوردن بر قوانین بزرگ کیهان ، بردباری لازم است و نیز انتظار زمان موعود را کشیدن، شاهد بودن وسختی کشیدن عزیزان و صبوربودن و مقاومت کردن، و با اعتماد راهی را دنبال کردن که خدا برای زندگانی ما و فرزندانمان برگزیده است.اگرپوسته تخم مرغی ترک خورده و جوجه میخواهد سر از تخم بیرون آورد و شما به شکستن آن کمک کنید یقین بدانید پس از مدتی جوجه بیمار خواهد شد. باید جوجه سختی بکشد تا پوسته را بشکند تا سالمتر و قویتر پا به زندگی گذارد. نگذارید هیچ چیز و هیچ کس جلوی شما را برای رسیدن به موفقیت بگیرد. بگذارید فرزندانتان زمین بخورند تا تجربه کنند. اینقدر آنها را یاری نکنید. هیچ وقت نگران شکست های فرزندان خود نباشید، چراکه همان شکست شاید رهگشای موفقیت و درخشش او در آینده باشد. هیچ گاه بار مسئولیت کسی را به دوش نکشید. آسیب های او را به جان نخرید. بگذارید تا همین فشارها موجب شکوفایی او شوند. دانه ای که سعی دارد خود را از دل خاک به بیرون بکشد را از خاک در نیاورید. پیله پروانه ای که خود را با سختی از درون به بیرون می کشد را پاره نکنید. پوسته تخم مرغی که جوجه ای سعی دارد آن را بشکافد و بیرون بیاید را نشکنید . چرا که شما دریچه های خروج از عالم تاریک و تنگ و رنج آور را به روی آن ها خراب می کنید و مانع پیش روی آن ها در مسیر رشدشان می شوید. گاه تنها تماشا کردن این صحنه ها کافی است. بهتر است بر خودخواهی های خود غلبه کنیم. بر حس مالکیت خود بر دیگران ، بر طمع خود ، بر زیاده خواهی ها ، بر غرور کاذب ، بر خود برتر بینی و عواطف آسیب رسان خود مسلط شویم و دریچه های خیر را به روی دنیا و هر چه در آن است بگشاییم. گاهی اوقات در زندگی فقط به تقلا
نیاز داریم ، اگر خداوند مقرّر می کرد بدون هیچ مشکلی زندگی کنیم فلج می شدیم ، به
اندازه کافی قوی نمی شدیم و هرگز نمی توانستیم پرواز کنیم !
|
با چتر باشم یا بدون چتر ، فرقی نمی کند ، بی دوست خیس بارانم
دوستی من شبیه باران نیست که گاهی بیاید و گاهی نه، دوستی من شبیه هواست!
ساکت اما، همیشه در اطراف تو
خدایا تو میدانی آنچه را که من نمیدانم، در دانستن تو آرامشیست و در ندانستن من تلاطمها،
تو خود با آرامشت ، تلاطمم را آرام ساز