ده فرمان لیمن
Layman's
10 Commandments.
Great Reading .
دعا لاستیک یدک نیست که هرگاه مشکل داشتی از ان استفاده کنی
بلکه فرمان است که راه به راه درست هدایت می کند.
2] Know why
a Car's
WINDSHIELD is so large & the Rear
view Mirror
می دونی چرا شیشیه جلوی ماشین انقدر بزرگه ولی آینه عقب انقدر کوچیکه؟
چون گذشته به اندازه آینده اهمیت نداره. بنابراین همیشه به جلو نگاه کن و ادامه بده.
دوستی مثل یک کتابه. چند ثانیه طول می کشه که آتیش بگیره
ولی سالها طول می کشه تا نوشته بشه
تمام چیزها
در زندگی موقتی هستند. اگر خوب پیش می ره ازش لذت ببر،
برای همیشه دوام نخواهند داشت. اگر بد پیش می ره نگران نباش،
برای همیشه دوام نخواهند داشت
دوستهای قدیمی طلا هستند! دوستان جدید الماس.
اگر یک الماس به دست آوردی طلا را فراموش نکن چون برای نگه داشتن الماس
همیشه به پایه طلا نیاز داری.
اغلب وقتی امیدت رو از دست می دی و فکر می کنی که این آخر خطه ،
خدا از بالا بهت لبخند می زنه و میگه: آرام باش عزیزم ، این فقط یک پیچه نه پایان
وقتی خدا مشکلات تو رو حل می کنه تو به توانایی های او ایمان داری.
وقتی خدا مشکلاتت رو حل نمی کنه او به توانایی های تو ایمان داره
شخص نابینایی از سنت آنتونی پرسید: ممکنه چیزی بدتر از از دست دادن بینایی باشه؟
او جواب داد: بله، از دست دادن بصیرت.
وقتی شما برای دیگران دعا می کنید، خدا می شنود و آنها را اجابت می کند
و بعضی و قتها که شما شاد و خوشحال هستید یادتان باشد که کسی برای شما دعا کرده است
نگرانی مشکلات فردا را دور نمی کند بلکه تنها آرامش امروز را دور می کند.
دوستی نقل می کند که در دوران کودکی، یک پیله کرم ابریشم را بر روی درختی می یابد. درست هنگامی که پروانه خود را برای خروج از پیله آماده می سازد، اندکی منتظر می ماند ، اما سرانجام چون خروج پروانه طول می کشد تصمیم می گیرد این فرآیند را شتاب بخشد. با حرارت دهان خود آغاز به گرم نمودن پیله می کند، تا این که پروانه خروج خود را آغاز می کند. اما بال هایش هنوز بسته اند و اندکی بعد می میرد. او می گوید: بلوغی صبورانه با یاری خورشید لازم بود، اما من انتظار کشیدن نمی دانستم. آن جنازه ی کوچک تا به امروز، یکی از سنگین ترین بارها، بر روی وجدان من بوده است. اما همان جنازه باعث شد درک کنم که یک گناه حقیقی وجود دارد: فشار آوردن بر قوانین بزرگ کیهان ، بردباری لازم است و نیز انتظار زمان موعود را کشیدن، شاهد بودن وسختی کشیدن عزیزان و صبوربودن و مقاومت کردن، و با اعتماد راهی را دنبال کردن که خدا برای زندگانی ما و فرزندانمان برگزیده است.اگرپوسته تخم مرغی ترک خورده و جوجه میخواهد سر از تخم بیرون آورد و شما به شکستن آن کمک کنید یقین بدانید پس از مدتی جوجه بیمار خواهد شد. باید جوجه سختی بکشد تا پوسته را بشکند تا سالمتر و قویتر پا به زندگی گذارد. نگذارید هیچ چیز و هیچ کس جلوی شما را برای رسیدن به موفقیت بگیرد. بگذارید فرزندانتان زمین بخورند تا تجربه کنند. اینقدر آنها را یاری نکنید. هیچ وقت نگران شکست های فرزندان خود نباشید، چراکه همان شکست شاید رهگشای موفقیت و درخشش او در آینده باشد. هیچ گاه بار مسئولیت کسی را به دوش نکشید. آسیب های او را به جان نخرید. بگذارید تا همین فشارها موجب شکوفایی او شوند. دانه ای که سعی دارد خود را از دل خاک به بیرون بکشد را از خاک در نیاورید. پیله پروانه ای که خود را با سختی از درون به بیرون می کشد را پاره نکنید. پوسته تخم مرغی که جوجه ای سعی دارد آن را بشکافد و بیرون بیاید را نشکنید . چرا که شما دریچه های خروج از عالم تاریک و تنگ و رنج آور را به روی آن ها خراب می کنید و مانع پیش روی آن ها در مسیر رشدشان می شوید. گاه تنها تماشا کردن این صحنه ها کافی است. بهتر است بر خودخواهی های خود غلبه کنیم. بر حس مالکیت خود بر دیگران ، بر طمع خود ، بر زیاده خواهی ها ، بر غرور کاذب ، بر خود برتر بینی و عواطف آسیب رسان خود مسلط شویم و دریچه های خیر را به روی دنیا و هر چه در آن است بگشاییم. گاهی اوقات در زندگی فقط به تقلا
نیاز داریم ، اگر خداوند مقرّر می کرد بدون هیچ مشکلی زندگی کنیم فلج می شدیم ، به
اندازه کافی قوی نمی شدیم و هرگز نمی توانستیم پرواز کنیم !
|
با چتر باشم یا بدون چتر ، فرقی نمی کند ، بی دوست خیس بارانم
دوستی من شبیه باران نیست که گاهی بیاید و گاهی نه، دوستی من شبیه هواست!
ساکت اما، همیشه در اطراف تو
خدایا تو میدانی آنچه را که من نمیدانم، در دانستن تو آرامشیست و در ندانستن من تلاطمها،
تو خود با آرامشت ، تلاطمم را آرام ساز
پرستاری در یکی از بیمارستان های استرالیا که ویژه نگهداری از بیماران در شرف مرگ بوده، بر اساس گفته های بیماران در آخرین لحظات عمر عمده ترین موارد پشیمانی و حسرت آنان را جمع آوری و دسته بندی کرده است. به گفته وی متداول ترین مورد پشیمانی افراد این بوده : ای کاش آنقدر سخت و طولانی کار نکرده بودم.
این پرستار به نام «برونی ویر» آخرین گفته ها،
آرزوهای بربادرفته و حسرت های این افراد را ابتدا در وبلاگ خود منتشر کرد. مطالب
این وبلاگ چنان مورد توجه قرار گرفت که وی براساس آن کتابی نوشته است به نام
پنج پشیمانی عمده در لحظه مرگ.
برونی ویر در کتاب خود اشاره می کند که اکثر افراد در لحظاتی که در انتظار
مرگ هستند، دید بسیار دقیق و روشنی راجع به زندگی خود و زندگی به طور کلی پیدا می
کنند و کسانی که هنوز عمری برای آنها باقی مانده با توجه به این مطالب شاید بتوانند
از تجارب دیگران بیاموزند. وی می گوید که وقتی از این افراد
در مورد اشتباهات، آرزوهای برباد رفته و یا موارد پشیمانی سئوال می شد اکثر آنها به
موارد مشابهی اشاره می کردند. روزنامه گاردین چاپ لندن، بر
مبنای گفتگو با نویسنده این کتاب فهرست پنج مورد عمده از پشیمانی در لحظه
مرگ را به طور خلاصه منتشر کرده است:
1- ای کاش من شهامت آن را داشتم که زندگی خود را به شکلی سپری می کردم که حقیقتا تمایل من بود و نه به شیوه ای که دیگران از من انتظار داشتند. این موضوع یکی از عمده ترین موارد پشیمانی درمیان اکثر افراد بوده است . وقتی که لحظات پایانی زندگی فرا می رسد بسیاری از افراد به خوبی درمی یابند که بخش عمده ای از آمال و آرزوهای خود را عملی نکرده اند. آنها در می یابند که دلیل مرگ آنها تا حد زیادی به تصمیم هایی که در طول زندگی گرفته اند بستگی داشته است. سلامت شاید بزرگترین منبع آزادی و آزادی انتخاب است و معمولا افراد تا زمانیکه زندگی آنها به خطر نیافتاده قدر این نعمت را نمی دانند.
2- ای کاش من اینقدر سخت و طولانی کار نکرده بودم. معمولا بیماران مرد از این نکته شکایت داشتند. آنها دوران کودکی فرزندان و همدهمی با همسر خود را به خاطر ساعات کار طولانی از دست داده بودند. ولی در مورد نسل قدیم که درصد کمتری از زنان شاغل بوده اند این موضوع کمتر در میان بیماران زن رایج بود. تمام مردانی که در بستر مرگ با آنها صحبت شده از سپری کردن ساعات و روزهای طولانی در محیط کار پشیمان بودند.
3- ای کاش من شهامت بیان احساسات خود را داشتم. بسیاری از افراد درمقاطع مختلف زندگی و یا در شرایط گوناگون برای حفظ مناسبات مسالمت آمیز با دیگران از بیان صریح احساسات خود طفره می روند. به همین خاطر زندگی آنها از آن چیزی که واقعا باید باشد فاصله می گیرد و یا آنها هیچگاه آن کسی نخواهند شد که آرزو و یا توانایی آن را داشته اند. بسیاری از افراد تحت تاثیر تلخکامی و یا ناکامی های ناشی از مماشات با دیگران و محیط ، به بیماری های جدی مبتلا می شوند.
۴- ای کاش تماس با دوستان را حفظ کرده بودم. خیلی از افراد تا لحظات پایانی عمر قدر دوستان خوب و یا حفظ تماس با دوستان قدیمی را نمی دانند و معمولا در فرصت کوتاه قبل از مرگ امکان جستجو و پیدا کردن این دوستان قدیمی فراهم نیست. بسیاری از افراد چنان در زندگی خود غرق می شوند که به سادگی تماس با دوستان را فراموش کرده و یا کلا حذف می کنند. بسیاری در لحظات پایان عمر خود از اینکه برای دوستی و روابط خود ارزش کافی قایل نبوده اند دچار پشیمانی می شوند.
۵- ای کاش به خودم اجازه می دادم که شادتر باشم. این مورد از پشیمانی در کمال تعجب بسیار عمومیت دارد. بسیاری از افراد تا لحظات پایانی عمر خود متوجه نشده بودند که شاد بودن در حقیقت یک انتخاب است. بسیاری سالیان عمر خود را با تکرار عادات و الگوهای همیشگی زندگی خود طی کرده بودند. بسیاری به اصطلاح « آرامش» ناشی از تکرار الگو و عادات همیشگی را بر تغییر ترجیح داده بودند. و این هراس از تغییر هم جنبه های فیزیکی و هم جنبه های احساسی و عاطفی زندگی را شامل می شود.
روزنامه «گاردین» در پایان این فهرست خلاصه از پنج مورد پشیمانی بزرگ در لحظات پایانی زندگی، از خوانندگان خود می خواهد تا عمده ترین مورد پشیمانی خود را بازگو کرده و بگویند برای تغییر روند زندگی و پرهیز از پشیمانی های بزرگ در آخر راه، چه تدبیر و چه تغییری را در نظر خواهند گرفت؟.
تا چند سال پیش، اگر میخواستید تصویر سهبعدی ببینید یا باید از عینکهای آبی و قرمز استفاده میکردید یا چشمان خود را لوچ کرده و به یک صفحه پر از نقطه خیره میشدید. این فناوری در آن زمان دستاوردی بزرگ بود، اما امروزه دانشمندان به دنبال راههای آسان و بهتری برای این کارند. دانشمندان توانستهاند به اطلاعات بیشتری درباره چگونگی کار سیستم بینایی ما برسند. همچنین سیستم رایانههای ما نسبت به گذشته کاملتر شده است و با استفاده از سختافزارهای جدید، فضاهای گرافیک واقعیتری را ایجاد میکند. بسیاری از کاربران رایانه با بازیهای سهبعدی آشنا هستند. در دهه ۹۰ میلادی علاقهمندان رایانه مبهوت بازی سهبعدی Castle Wolfenstein شدند که آنها را در فضای پر پیچ و خم یک قلعه قرار میداد. آن قلعه شاید مانند قلعه سایر بازیها بود، اما یک تفاوت اساسی با آنها داشت وآن سهبعدی بودن قلعه بود. شما میتوانستید در این قلعه به جلو و عقب حرکت کنید یا کلید بخصوصی را فشار دهید و اطراف خود را با زاویه ۳۶۰ درجه ببینید. در آن زمان این یک انقلاب بهحساب میآمد و کاملا شگفتآور بود. ..امروزه افراد میتوانند از گرافیک پیچیدهتر به کار گرفته شده در بازیها لذت ببرند که فضایی واقعی و سهبعدی را با نور پردازی طبیعی در صفحه نمایش رایانه ما ایجاد میکند. اما همین نمایشگرها خود یک مشکل محسوب میشوند. ما میتوانیم بازیها را به صورت سهبعدی بسازیم، چشمان ما هم میتواند اطراف خود را به صورت سهبعدی ببیند؛ اما مسأله بر سر این است که صفحههای نمایشگر که رابط بین بازی و ما هستند، مسطحاند. اینجاست که عینکهای سهبعدی وارد کار میشود. این عینکها طوری طراحی شدهاند که مغز ما را متقاعد میکند تصویری را که میبیند سهبعدی و واقعی است! برای پی بردن به این که چگونه عینکهای سهبعدی تصویر سهبعدی برای ما میسازند، باید ابتدا بدانیم چشمان ما چگونه این کار را انجام میدهد.
چگونه سهبعدی میبینیم؟
انسانها مانند بسیاری از جانداران دیگر دارای۲ چشم نزدیک و در کنار هم هستند. موقعیت قرار گرفتن هر یک از دو چشم به این معناست که هر دو چشم به یک جا نگاه میکنند؛ اما با کمی تفاوت در زاویه دید. شما میتوانید این موضوع را بررسی کنید، برای این کار روی یک شئ در فاصله دور تمرکز کنید و بهصورت سریع و متناوب هر بار با یکی از چشمانتان به آن نگاه کنید تا به این نکته پی ببرید که ما در حقیقت از یک منظره ۲ تصویر متفاوت میبینیم، هر چند این تفاوت کم است. مغز اطلاعات خود را از هر یک از ۲ چشم دریافت میکند؛ یعنی ۲ تصویر از یک منظره واحد. مغز این دو تصویر را با هم ادغام میکند و با تفسیر تفاوت جزئی که بین ۲ تصویر وجود دارد، تصویری سهبعدی برای ما تولید میکند. این دیدن عمق به ما اجازه میدهد تا محیط اطراف خود را با جزئیات و دقت بالا ببینیم، تشخیص دهیم که یک شئ به ما نزدیک میشود یا دور. همچنین این امکان را میدهد تا ابعاد و اطراف یک شئ را بدون حرکت سر خود ببینیم. با توجه به این نکات میتوان دریافت که چرا بعضیها این توانایی را برای تکامل و بقای بشر ضروری میدانند. بدیهی است که دیدن سهبعدی برای کارهای سادهای مانند پرتاب یا گرفتن و به هدف زدن توپ، رانندگی و پارک کردن خودرو و سوزن نخ کردن حیاتی خواهد بود. توجه به این نکته ضروری است که نداشتن این توانایی، انجام این قبیل کارها را غیرممکن نمیکند، اما مطمئنا فرآیند انجام این کارها برای افرادی که این توانایی را ندارند، مانند کسانی که از یک چشم نابینا هستند، بسیار پیچیدهتر خواهد بود.
فناوریهای متفاوت برای دیدن تصاویر سهبعدی
کلید دیدن سهبعدی، توانایی چشمان ما در دیدن عمیق است که مغز ما براحتی این کار را انجام میدهد، به شرط این که در وهله اول چشمان ما اطلاعات درستی را به مغز ما ارسال کند. این در واقع همان نکتهای است که عینکهای آبی و قرمز با استفاده از آن، تصاویر سهبعدی را ایجاد میکنند: هریک از رنگهای آبی و قرمز قسمتی از تصویر را فیلتر میکنند و تصویری با کمیتفاوت در مقابل هر یک از ۲ چشم ما قرار میدهد. مغز این دو تصویر متفاوت آبی و قرمز را کنار هم میگذارد و نتیجه آن ایجاد یک تصویر سهبعدی است. تصاویر جادوی چشم -Magic Eye pictures- از یک الگوی تصادفی نقاط استفاده میکند. در این روش برای دیدن تصویر سهبعدی، چشم بیننده باید در یک مسیر درست حرکت کند یا آنقدر بیننده به تصویر خیره شود تا چشمهایش تنها قسمت صحیح تصویر را ببیند. در این حالت مغز باید شروع به رمزگشایی اطلاعات دریافتی خود کند. هر دو روش دارای ایراداتی هستند. عینکهای آبی و قرمز امکان دیدن رنگها را دشوار میسازد و دیدن تصاویر سهبعدی با استفاده از تصاویر جادوی چشم، یک هنر است. البته هیچ یک از این دو روش برای بازیهای سهبعدی مناسب نیست. با این حال، نکته اساسی ساخت و کنترل ۲ تصویر متفاوت برای هر یک از ۲ چشم ماست و این که ساخت این تصاویرتا چه اندازه آسان خواهد بود؟ جواب این سوال در چگونگی تولید بازیهاست. تا چندی پیش، گرافیکی که ما در رایانههایمان برای بازیها میدیدیم، از فریمهای انیمیشنی تشکیل میشد که بدقت کشیده شده بود. مثلا اگر شما میخواستید در بازیتان یک دایناسور داشته باشید، باید مینشستید و زوایای مختلفی از آن را در رایانه میکشیدید. اما امروزه، طراحان بازیها با استفاده از نرمافزارهایی که تصاویر سهبعدی میسازند، بسیار آسانتر و زیباتر از گذشته دایناسور خود را میسازند و به محض تمام شدن این کار، دیگر نگرانی نخواهند داشت؛ چون رایانه تصاویر سهبعدی از دایناسور را در حافظه دارد و بازی به آسانی کار میکند. در واقع تمام چیزهایی که شما روی نمایشگر خود در یک بازی سهبعدی مدرن میبینید با یک روش تولید شدهاند. رایانه منظره مناسب و اجزایی که نیاز است روی صفحه نمایشگر ببینید، تولید میکند. رایانه میتواند بدون هیچ مشکلی بعد از ساختن یکمنظره، منظره دیگری را با کمیتفاوت در جهت دید بسازد و بعد از آن شما نیاز به راهحلی برای دریافت صحیح تصویر توسط چشمانتان دارید.
عینکهای سهبعدی چگونه کار میکنند؟
تا اینجا گفتیم که رایانه میتواند براحتی تصویری از یک منظره را تولید کند و بلافاصله همان تصویر را با کمیاختلاف دید بسازد؛ در واقع همان دو تصویری که هر یک از دو چشم ما از یک منظره واحد میبینند. کاری که عینکهای سهبعدی میکنند، این گونه است که: ابتدا رایانه تصاویر را میسازد و نمایش میدهد. در لحظهای که تصویر مربوط به چشم راست نمایش داده میشود، عینک چشم سمت چپ را مسدود میکند و هنگامیکه تصویر مربوط به چشم چپ در حال نمایش است، عینک چشم سمت راست را و این فرآیند به صورت سریع و متناوب ادامه مییابد. سرعت انجام این اتفاقات باید آن قدر بالا باشد که مغز تصور کند این دو تصویر را در آن واحد از یک منظره و توسط هر دو چشم دریافت کرده است تا با ادغام این دو تصویر، یک تصویر سهبعدی تولید کند. این دقیقا همان مدت زمانی است که تصویر باید با تصویر بعدی در یک پروژکتور قدیمی تعویض شود تا یک فیلم به صورت متوالی دیده شود.